مادرم زهرا(س)

فاطمیه قصه گوی رنجهاست * * * بهترین تفسیر سوز مرتضاست

مادرم زهرا(س)

فاطمیه قصه گوی رنجهاست * * * بهترین تفسیر سوز مرتضاست

بیت الاحزان فاطمه (س)

علامه مجلسی دربحارالانوار چنین نقل می کند که امام صادق (ع) فرمود: " مادرما فاطمه (س) بسیار گریه میکرد کسانی که درعالم بسیار گریه کردند یکی حضرت آدم ویعقوب ودیگری یوسف ومادر ما فاطمه وآن دیگری امام سجاد(ع)بود." 

لذا فاطمه (س)بعدازرحلت پدرش پیامبر(ص)وازصدمات وجراحاتی که به اوواردشده بودسبب زیادی گریه زهرا(س)بود.  

زهر ا بقدری گریه میکرد که مردم مدینه ازگریه آن حضرت ناراحت بودند و به او می گفتند که گریه شما مارا ناراحت میکند وباعث شدکه عده ای بزرگان مدینه نزد علی (ع) آمدند وازاوخواستند که مانع گریه ی زهرا (س) شود وبه علی (ع) اینطور گفتند : " به زهرا بگو یاشب گریه کند یا روز که ماازگریه فاطمه شبها خواب نداریم و روزها هم قرار نداریم."

علی (ع) درخارج شهرسایبانی درست کرد که زهرا هرروز صبح به همراه فرزندانش درزیر این سایه بان می نشست وگریه میکرد وچنین نقل کرده اند که یک وقتی زهرا (س)همراه فرزندان به خانه بازگشت علی (ع) نگاهی به فرزندان کرد،دید که صورت آنها بخاطر نور خورشید سوخته است. 

سوأل نمود وازفرزندانش چنین جواب شنید:"ماهرروز به همراه مادر درزیرسایه بان می نشینیم وامروز که رفتیم دیدیم که سایبان راخراب کرده اند وآورده اند که دربقیع هم درختی بودبنام " اراکه " که زهرا(س) ازسایه آن استفاده میکرد وعُمَر درنیمه شبی آن درخت را قطع کرد تادیگر زهرا نتواند درآن محل گریه کند وباناله وگریه هایش صدای مظلومی خویش رابه مردم برساند. 

                    *     *    *   *    *     *     *     *     *    *      *      * 

فلک خون می خورد ازچشم گریانی که من دارم

زمین غرق است ازامواج طوفانی که من دارم

شدم آواره درصحرای مرگ وزندگی اما

به جانان می برم باخویشتن جانی که من دارم

ز راز سینه ی من پرده پوشی کرده پیراهن

ولی خون دیده درچاک گریبانی که من دارم

بیابان حجاز ازاشک چشم من گلستان شد

ندارد دامن جنت گلستانی که من دارم

سراسر شادمانی های این عالم نمی ارزد

به سوز شور حال بیت الاحزانی که من دارم

نگفتم راز خود راباکسی اما

پس ازمرگم نمایان میشود ازقبر پنهانی که من دارم

سراسر بی وفایی های این دنیا بود پیدا

دراین عمرکم ورنج فراوانی که من دارم

به صحرای محبت تا زخار ره کشد سازش

بود خوش تر ز گل خار مغیلانی که من دارم

به جرم گریه ازشهر ووطن آواره گردیدم

بیابان هم به تنگ آمد به افغانی که من دارم

درآغازجوانی بس که دیدم رنج پیری را

سفید ازغصه شد موی پریشانی که من دارم

امید مرگ نیروی جوانی میدهد بر من

به پایان میرسد با مرگ،هجرانی که من دارم 

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر دهنوی جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ق.ظ http://www.linknegar.com

سلام. دوست عزیزم خوشحالم که وبلاگی پربار دارید. از طرف سایت لینک نگار دات کام مزاحمتون میشم. تو این سایت سیستمی کاملا هوشمند طراحی کردیم که با توجه به پارامترهای کاملا عادلانه که از گوگل دریافت می کند تعداد بازدید شما را دریافت کرده و در گوگل و موترهای جستجوی دیگه مثل یاهو ثبت می کنه. بنابراین هم مطالبتان در سایت ثبت می شود و هم در گوگل ایندکس میشود و هم اینکه تو کلی وبلاگ دیگه هم به نمایش در میاد حسن این کارم اینه که بازدیدتون بیشتر می شه و می تونین سایت پربازدهی رو مدیریت کنید. برای ورود به جمع ما کافیه ثبت نام کنید و کد لینک باکس رو تو قالبتون قرار بدبد و بعدش لینکهاتون رو ثبت کنید.فقط قبل از ارسال لینک قوانین رو مطالعه بکنید.برای ایندکس شدن بهتر، پس از این که مطلب را در وبلاگ یا سایت خود قرار دادید، آن مطلب را باز کنید و از قسمت آدرس بار مرورگرتان لینک را کپی کرده و به عنوان لینک جدیدی در لینک نگار ثبت کنید. چنانه خود قادر به قرار دادن لینک باکس نبودید با کارشناس ما تماس بگیرید تا کمکتون کنند.

زهرا چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ

سلام
عالی بود....

سلام خانمی!
تشکر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد